|
شنبه 11 خرداد 1392برچسب:, :: 16:13 :: نويسنده : فاطمه حسین دادی و نرگس فتوت
گـــرجهنم ســـــاختم فــــردوس هم میسازمت نوشته توسط : فاطمه ![]()
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 17:0 :: نويسنده : فاطمه حسین دادی و نرگس فتوت
شنیدم مادرم عزم وطن کرد به طفل خورد سالش گفت : " جانم " !
چه میخواهی که از کابل بیارم؟"
بپاسخ گفت کودک:"هرچه آری"
دوباره گفت مادر:"هرچه؟ یعنی...؟" بگفتا طفل:"حتا مشتی خاکی." بخنده گفت مادر:" خاک را چه...؟ بدون فکر کردن گفت کودک: "کنم ماچ و بچشمانم گذارم." همان طفلی که هرگز روی میهن ندیده ازتولد تا به امروز چنان در آرزوی خاک باشد چنان باشد برای ملک دلسوز که از مادر کند خواهش که خاکی ، بیارد از وطن اندر بیلاروس که تا او خاک میهن را کند بوس بدا برحال آن شاه و امیری بدا بر حال آن صدر و وزیری که بویی هم ازین خاکش نبردند و همچون خرس در جنگل بمردند بدا بر حال آنکه خاک بفروخت زتاریخ وطن چیزی نیاموخت بفکر اشکم وجیب خودش بود زخون خلق خود سرمایه اندوخت به قتل مردم وتخریب میهن کمر بست وتمام عمر بود (بوخت) میان آتش خشم وتعصب نهاد اتحاد خلق را سوخت برای کشورش کاری نکرد و
همیشه چشم سوی دیگران دوخت.
نیویشته شوده توسطی : فاطمه
![]()
سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:, :: 14:59 :: نويسنده : فاطمه حسین دادی و نرگس فتوت
من بچه ی گلشهرم بچه سی متری یعقوبی چهار راه حیوانات بچه ی کال بچه ی باغ حسن بزی که دیوارهایش مدتهاست به زمین گرم نشسته است من بچه ی چهار راه قصابی ام بچه ی میلان سینما که از کوچه پس کوچه هایش بوی سیرابی می اید بوی اب جدول که به مشام هیچ گلشهری نمی اید مگر اینکه مهمان های شهرستانی اش یاد اوری کنند بوی تریاک سوخته بوی سپند " نه نه علی اسپندی" بوی عطر زن های بزک کرده و دختران چادری که به زمین زل زده اند و گمگشته شان را روی اسفالت های خیابان هم نمی یابند من بچه ی گلشهرم صبح علی الطلوع به فلکه دوم که پای بگذاری غم های سرزمین من اغاز می شود کارگران با جامه های خاک گرفته ایستاده و نشسته اینجا گذر است انتهای دنیا کارگران در کیسه های خالی برنج ماکارونی سر کار می برند تازه اگر کسی پیدا شود که برای یک روز هم شده انها را بخرد من بچه گلشهرم در کوچه پس کوچه هایش بوی ابگوشت مرغ می اید با سبزی تازه بوی بولانی بوی قابلی من بچه گلشهرم هم محل..... هادی خر ممد الاغ جواد رسوا قاسم پای لوج من بچه ی گلشهرم که کودکانش نمی دانند بتهوون کیست اما می دانند که " اهنگ اشغالی " چیست انها بزرگ می شوند عاشق می شوند بدون اینکه بدانند بتهوون اشغالی را برای عشقش نواخته است من بچه ی گلشهرم که دلشدگان فریاد عاشقی شان را بر درودیوارها می کشند " به یادت m " " دوستت دارم f " " خدایا اگر اشک را نمی افریدی / سرزمین عشق در اتش می سوخت" من بچه گلشهرم بچه سی متری یعقوبی چهار راه حیوانات بچه ی کال بچه ی باغ حسن بزی "من بچه ی گلشهرم " اقتباسی ست از شعر " من بچه ی جوادیه ام " از عمران صلاحی نوشته شده توسط : نرگس ![]()
![]() |